سنایی غزنوی: ملکا ذکر تو گویم

 

 

 ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راهنمایی

همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

تو زن و جفت نداری، تو خور و خفت نداری
اَحَدِ بی‌زن و جفتی، مَلِک کامروایی

نه نیازت به ولادت، نه به فرزندت حاجت
تو جلیل الجَبَروتی،‌ تونَصیرُ الاُمرایی

تو حکیمی، تو عظیمی، تو کریمی، تو رحیمی
تو نمایندۀ فضلی، تو سزاوار ثنایی

بَری از رنج و گُدازی، بَری از درد ونیازی
بَری از بیم و امیدی، بَری از چون و چرایی

بَری از خوردن و خُفتن،‌بَری از شرک و شبیهی
بَری از صورت و رنگی، بَری از عیب و خطایی

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی
نتوان شِبهِ تو گفتن که تو در وهم نیایی

نَبُد این خلق و تو بودی، ‌نَبُوَد خلق و تو باشی
نه بجنبی نه بگردی، نه بکاهی نه فزایی

همه عزّی و جلالی، همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری، همه جودی و جزایی

همه غیبی تو بدانی، ‌همه عیبی تو بپوشی
همه بیشی تو بکاهی، همه کمّی تو فزایی

احدٌ لَیسَ کَمّثله، صَمَدٌ لَیسَ لَهُ ضِدّ
لِمَنْ المُلک، تو گویی که مرآن را تو سزایی

لب و دندان «سنایی» همه توحید تو گوید
مگر از آتش دوزخ بُوَدَش رویِ رهایی

 

منبع: سنایی غزنوی، دیوان، به اهتمام سیّد محمد تقی مدرس رضوی(دکتر)، تهران، انتشارات سنایی، چاپسوم: 1362، ص602. 

تایپ: بیتوته

تصویر: ویکی پدیا

موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام آقاخانی چگنی

وحشی بافقی: سینۀ آتش افروز

 

الهی سینه ای ده آتش افروز
در آن سینه دلی وآن دل همه سوز
هر آن دل را که سوزی نیست، دل نیست    
 دِلِ افسرده غیر از آب و گل نیست
 دلم پُر شعله گردان، سینه پُر دود    
 زبانم کن به گفتن آتش آلود
  کرامت کن درونی دَرد پَروَرد    
 دلی در وِی درون دَرد و برون دَرد
  به سوزی ده کلامم را روایی    
 کز آن گرمی کند، آتش گدایی
  دلم را داغ عشقی بر جَبین نِه    
 زبانم را بیانی آتشین دِه
  سخن کز سوز دل تابی ندارد    
 چکد گر آب از او، آبی ندارد
 دلی افسرده دارم سخت بی نور    
 چراغی زو به غایت روشنی دور
 بده گرمی دِلِ افسرده ام را    
 فروزان کن چراغ مُرده ام را
 ندارد راه فکرم روشنایی    
 ز لطفت پَرتُوی دارم گدایی
 اگر لطف تو نَبوَد پَرتو انداز    
 کجا فکر و کجا گنجینه ی راز
 زگنج راز در هر کُنجِ سینه    
 نهاده خازنِ تو صد دفینه
 ولی لطف تو گر نَبوَد، به صد رنج    
 پَشیزی کس نیابد زان همه گنج
 چو در هر کُنج، صد گنجینه داری    
 نمی خواهم که نومیدم گذاری
 به راهِ این امیدِ پیچ در پیچ    
 مرا لطف تو می باید، دگر هیچ!   

منبع: وبلاگ برگ های ادب پارسی.

تصویر: ویکی پدیا.       

موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام آقاخانی چگنی

سعدی شیرازی: عذر تقصیر

 

 

عذرِ تقصیر

 

منّت خدای راعزّوَجلّ، که طاعتش موجب  قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت .

هرنَفَسی که فرو می رود مُمِدّ حیات است و چون برمی آید مُفَرَّحِ ذات.

پس، در هر نَفَسی دو نعمت موجود است و برهر نعمتی، شُکری واجب .

از   دست  و زبان  که  برآید

کز عهدۀ  شـکرش   بِدَرآید

بنده همان بِه که زِ تقصیـر خویش

عـذر به درگـاه خــدای آورد

وَرنـه سـزاوار خـداوندیـش

کس نتواند که به جای آورد

بارانِ رحمتِ بی حسابش همه را رسیده و خوانِ نعمتِ بی دریغش همه جا  کشیده.

پردۀ ناموس بندگان به گناه  فاحش ندرد و وظیفۀ روزی به خطای منکر نبرد .

********

ای برتراز خیـال و قیـاس و گمان و وَهم

وَز هرچه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجـلس تمام گشت و به آخــر رسید عـمـر

مـا هـمچنـان در اوّلِ وصـفِ تـو مانده ایم

 

منبع : گلستان سعدی،تصحیح و توضیح: غلامحسین یوسفی(دکتر)،انتشارات خوارزمی، تهران، چاپ دوم 1369، صص 49 و 51. 

منبع  تصویر :خبرگزاری تسنیم .

 

موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام آقاخانی چگنی

رویش از دل سنگ

خواستن + امید + تلاش = توانسن است.

 

لرستان، ایستگاه بیشه

موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام آقاخانی چگنی

مولوی بلخی: از علی آموز اخلاص عمل

 

اخلاص عمل

 

از علی آموز اخلاص عمل

شیر حق را دان مطهر از دغل

ای علی که جمله عقل و دیده ای

شمه ای وا گو از آن چه دیده ای

تیغ حلمت جان ما را چاک کرد

آب علمت خاک ما را پاک کرد

باز گو ای بازِ عرش خوش شکار

تا چه دیدی این زمان از کردگار

چشم تو ادراک غیب آموخته

چشم های حاضران بر دوخته

راز بگشا ای علی مرتضی

ای پس از سوءالقضا حسن القضا

چون تو بابی آن مدینۀ علم را

چون شعاعی آفتاب حلم را

باز باش ای باب رحمت تا ابد

بارگاه ما لهُ کفواً احد

 

منبع: مولوی، جلال الدین محمّد بن محمّد، مثنوی معنوی، به تصحیح رینولد نیکلسون، تهران، انتشارات هرمس، چاپ اوّل: 1382 .دفتر اوّل.

منیع عکس: ویکی پدیا. نقاش: حسین بهزاد.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام آقاخانی چگنی

امام علی(ع). کتاب و کتابخوانی

                                       بوستان علما

 

امام علی (ع) کتاب را بوستان علما می داند1؛ یعنی جایی که دانشمندان در آن به گشت و گذاری دلپذیر و خوشایند می پردازند .

حضرت از کتاب به عنوان سخنگویی[ همنشین] نیک یاد نموده3 و معتقدند که هر کس با کتاب به آرامش برسد به آرامشی پایدار دست یافته

است 2.

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پی نوشت ها :

  1. الکتب بساتین العلمإ ( غررالکلم : ج 2 ، ص 245 )
  2. من تسلی بالکتب لم تفته سلوه ( همان : ج5 ، ص232 )
  3. نعم المحدث الکتاب ( همان : ج6 ، ص 167 )

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

مأخذ :

     غررالحکم و دررالکلم ، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی ، تصحیح دکتر سید جلال الدین محدث ، دانشگاه تهران ، 1373 .

موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام آقاخانی چگنی

نظامی گنجوی: پادشاه جهان

     خدایا جهان پادشاهی توراست     

 زما خدمت آید خدایی توراست

             پناه بلندی و پستی تویی             

 همه نیستند آنچه هستی تویی

             همه آفریده است بالا و پست             

تویی آفرینندۀ هرچه هست

آورده اند که مضامین سه بیت بالا را نخسین بار فردوسی در بیت زیر از شاهنامه آورده است:

   جهان را بلندی و پستی تویی   

  ندانم چه ای هرچه هستی تویی

منابع:

کلیات حکیم نظامی گنجوی، وحید دستگردی(دکتر)، تهران، انتشارات علمی، چاپ دوم: 1363، ج3، شرفنامه، ص2.

کتاب کار و راهنمای دانش آموز ادبیّات فارسی 1، حسن ذوالفقاری(دکتر) و الهۀ غلامی، تهران، انتشارات فاطمی، چاپ اوِل: 1383، ص6.

عکس: ویکی پدیا

موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام آقاخانی چگنی

خواجه عبدالله انصاری: باغ امید

 

 

 

         باغ امید

الهی! از مهر تو اثر آمد، همۀ مهرها سرآمد

الهی! گفتی کریمم، امید بدان تمام است؛ تا کَرَم تو در میان است

الهی! ندانم که در جانی، یا جان را جانی، نه اینی، نه آنی؛ ای جان را زندگانی،حاجت ما عفو است و مهربانی

الهی! بنیاد توحید ما را خراب مکن، و باغ امید ما را بی آب مکن و به گناه روی ما را سیاه مکن

الهی! می بینی و می دانی، و برآوردن می توانی

 

 

منبع:

سخنان پیر هرات، خواجه عبدالله انصاری، به کوشش دکتر محمّد جواد شریعت، شرکت سهامی کتاب های جیبی،با همکاری انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ ششم 1370، صص 3، 4، 27 و 58 .

منبع تصویر: ساعد نیوز

موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام آقاخانی چگنی

فردوسی و فیلسوف

فردوسی و فیلسوف

 

  تو بر کردگار روان و خرد  

ستایش گزین تا چه اندر خورد

  همه دانش ما به بیچارگی است  

به بیچارگان بر بباید گریست

  ایا فلسفه دان بسیارگوی 

  بپویم به راهی که گویی مپوی

                 تو را هرچ بر چشم بگذرد               

  نگنجد همی با دلت با خرد

       سخن هرچ بایستِ توحید نیست       

  به ناگفتن و گفتن او یکی است

    تو گر سخته ای شو سخن سخته گوی   

   نیاید به بن این گفت و گوی

همی بگذرد بر تو ایام تو 

  سرایی جز این باشد آرام تو

   نخست از جهان آفرین یاد کن 

 پرستش بر این یاد بنیاد کن

 کزویست گردون گردان به پای

 هم اویست بر نیک و بد رهنمای

 

شاهنامۀ فردوسی، به کوشش سعید حمیدیان(دکتر)، تهران، نشر داد، چاپ دوم، 1374،

ج4، داستان اکوان دیو، صص 301 و 302.

موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام آقاخانی چگنی

کتابخوانی در میهمانی

کتابخوانی کودکان در میهمانی خانوادگی نوروز 1402

موافقین ۰ مخالفین ۰
بهرام آقاخانی چگنی