بوستان علما
امام علی (ع) کتاب را بوستان علما می داند1؛ یعنی جایی که دانشمندان در آن به گشت و گذاری دلپذیر و خوشایند می پردازند .
حضرت از کتاب به عنوان سخنگویی[ همنشین] نیک یاد نموده3 و معتقدند که هر کس با کتاب به آرامش برسد به آرامشی پایدار دست یافته
است 2.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت ها :
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مأخذ :
غررالحکم و دررالکلم ، عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی ، تصحیح دکتر سید جلال الدین محدث ، دانشگاه تهران ، 1373 .
باغ امید
الهی! از مهر تو اثر آمد، همۀ مهرها سرآمد
الهی! گفتی کریمم، امید بدان تمام است؛ تا کَرَم تو در میان است
الهی! ندانم که در جانی، یا جان را جانی، نه اینی، نه آنی؛ ای جان را زندگانی،حاجت ما عفو است و مهربانی
الهی! بنیاد توحید ما را خراب مکن، و باغ امید ما را بی آب مکن و به گناه روی ما را سیاه مکن
الهی! می بینی و می دانی، و برآوردن می توانی
منبع:
سخنان پیر هرات، خواجه عبدالله انصاری، به کوشش دکتر محمّد جواد شریعت، شرکت سهامی کتاب های جیبی،با همکاری انتشارات امیر کبیر، تهران، چاپ ششم 1370، صص 3، 4، 27 و 58 .
منبع تصویر: ساعد نیوز
فردوسی و فیلسوف
تو بر کردگار روان و خرد
ستایش گزین تا چه اندر خورد
همه دانش ما به بیچارگی است
به بیچارگان بر بباید گریست
ایا فلسفه دان بسیارگوی
بپویم به راهی که گویی مپوی
تو را هرچ بر چشم بگذرد
نگنجد همی با دلت با خرد
سخن هرچ بایستِ توحید نیست
به ناگفتن و گفتن او یکی است
تو گر سخته ای شو سخن سخته گوی
نیاید به بن این گفت و گوی
همی بگذرد بر تو ایام تو
سرایی جز این باشد آرام تو
نخست از جهان آفرین یاد کن
پرستش بر این یاد بنیاد کن
کزویست گردون گردان به پای
هم اویست بر نیک و بد رهنمای
شاهنامۀ فردوسی، به کوشش سعید حمیدیان(دکتر)، تهران، نشر داد، چاپ دوم، 1374،
ج4، داستان اکوان دیو، صص 301 و 302.
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه بر نگذرد
خداوند نام و خداوند جای
خداوند روزی ده رهنمای
خداوند کیهان و گردان سپهر
فروزندۀ ماه و ناهید و مهر
ز نام و نشان و گمان برتر است
نگارندۀ بر شده پیکر است
به بینندگان آفریننده را
نبینی مرنجان دو بیننده را
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه
سخن هرچه زین گوهران بگذرد
نیابد بدو راه جان و خرد
خرد گر سخن برگزیند همی
همان را گزیند که بیند همی
ستودن نداند کس او را چو هست
میان بندگی را ببایدت بست
خرد را و جان را همی سنجد او
در اندیشۀ سخته کی گنجد او
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کی توان
به هستیش باید که خستو شوی
ز گفتار بی کار یکسو شوی
پرستنده باشی و جوینده راه
بژرفی بفرمانش کردن نگاه
توانا بود هرکه دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
از این پرده برتر سخن گاه نیست
ز هستی مر اندیشه را راه نیست
منبع:
شاهنامۀ فردوسی(از روی چاپ مسکو)، به کوشش و زیر نظر دکتر سعید حمیدیان، ناشر: دفتر نشر داد،چاپ دوم(اوّل برای ناشر)،1374، ص12 و 13 .
منبع عکس:
ویکی فقه